خدایم و روزهایم
این روزها روزهای خوبی نیست
سخت میگذرد و ناتمام میماند
ثانیه ها انقدر مشغول شده اند
که گذر کردن را از خاطر برده اند
و این روزها تنها ثانیه هستند که از من و ما نمیگذرند
آری این روزها اصلا روزهای خوبی نیست
عزیزانم در بند
نزدیکانم در غم
و تنها دست ها هستند رو به آسمان
و دیگر هیچ
چشم ها بر در مانده
پاها از راه رانده
و دلها در غم مانده
اما باز هم دست هایمان کوتاه نمی ایند
این روزها حکایت
حکایت روزهایم است و خدایم
به خدا بگویید
دست هایم را بگیرد
فقط او میتواند
فقط او مانده
و دیگر هیج........
